واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

باد آمد،
از آن‌سوی بی‌کسی‌ها،
به تنهاییِ خانه‌ها سر کشید
و زخمِ درختان کهن را
به‌یاد آورد.

زمین،
پُر از ردِ پاهای بی‌سرنوشت،
هوا،
گرفته،
پُر از خستگی‌های بی‌صدا بود.

کسی در میان سکوتِ ترک‌خورده
نپرسید:
این همه ویرانی،
سزاوار کیست؟

و باد،
فقط گریه کرد...
گریه‌ای بی‌صدا،
که دیوارها را فرو ریخت.

نسرین (مانا) خوش‌کیش/1404



برچسب‌ها: ویرانی, مقاومت باد سهمگین, فروپاشی, بی‌عدالتی
[ شنبه سیزدهم اردیبهشت ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]

به یاد سهراب پارسا و جای خالی اش کنار خانواده :


نه تو می مانی و نه اندوه
و نه هیچیک از مردم این آبادی ...
به حباب نگران لب یک رود قسم،
و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت،
غصه هم می گذرد،
آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ...
لحظه ها عریانند.
به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

جملاتی ماندگار از سهراب سپهری



برچسب‌ها: اندوه, خاطره, آبادی, شادی
[ پنجشنبه نهم شهریور ۱۳۹۱ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...