واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

صبوری یعنی خودت را نوازش کنی، وقتی هیچ‌کس نیست.
یعنی زخم را ببندی، درد را بخندی، و به جای گلایه، لبخند بزنی.
صبوری یعنی بگذاری زمان، کار خودش را بکند، یعنی بدانـی که زندگی گاهی دیر می‌رسد،
ولی اگر بایستی، شاید با خودش چیزی بیاورد که تمام دلت را تازه کند...

مانا/1404



برچسب‌ها: صبوری, نوازش خود, لبخند, زندگی
[ جمعه بیست و چهارم مرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]

تنهایی همان سایه‌ای‌ست که بی‌صدا دنبالت می‌آید، حتی وقتی لبخند می‌زنی، حتی وقتی میان جمع شلوغ هستی. روزها می‌گذرند و تو هنوز در جستجوی دستی هستی که تو را از این تاریکی بیرون بکشد، اما انگار همه خسته‌اند یا نمی‌فهمند. این درد، درون سینه‌ات سنگینی می‌کند و صدایی دارد که فقط تو می‌شنوی.

زندگی گاهی چنین است؛ خشن، بی‌رحم و سرد، اما تو همچنان باید راهت را ادامه دهی، حتی اگر قلبت به هزار تکه شکسته تبدیل شده باشد.

مانا/1404




برچسب‌ها: تنهایی, تاریکی, زندگی, لبخند
[ دوشنبه نوزدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
برچسب‌ها وب
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...