واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

لباسش پاره بود، اما قلبش نه.
حرفش تلخ بود، اما دلش نه.
اشک نداشت، اما دردش بیشتر از هزار فریاد بود.
و تو، فقط دیدی آن‌چه خواستی ببینی.
همیشه نیمه‌ی ناتمام را چسبیدی، همان تصویری که راحت‌تر قضاوتش می‌شد.

تو نمی‌دانی پشت یک نگاهِ خسته، چند شب بی‌خوابی خوابیده.
نمی‌دانی آن‌که امروز فریاد می‌زند، دیروز چقدر سکوت را بلعیده بود.
تو فقط نشستی، راحت، با پیشانیِ گره‌کرده گفتی:
«چرا این‌طوریه؟ حتماً خودش مقصره.»

اما اگر یک روز، برای لحظه‌ای، کفش‌های او را بپوشی،
می‌فهمی قضاوت، ساده‌ترین کار دنیاست؛
وقتی که قرار نیست بهایش را تو بدهی.

هر انسانی کتابی‌ست که یک صفحه‌اش را هم نخوانده‌ای،
پس چه حقی داری روی جلدش برچسب بزنی؟

آدم‌ها را بشنو، نه فقط ببین.
درک کن، نه فقط داوری.
و اگر چیزی نمی‌دانی…
سکوت کن. سکوت گاهی عادل‌تر از هزار قضاوت کور است.

مانا/1404



برچسب‌ها: قضاوت بی‌جا, درک آدم‌ها, قضاوت کور, ضاوت‌های سطحی و دردناک
[ سه شنبه بیست و هفتم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...