واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
ماه دوم تابستان است؛ فصلی که قرار بود همهچیز داغ باشد، حتی دلها. اما امروز آسمان انگار دلش گرفته و طاقت سکوتش را ندارد. ابرها مثل بغضی پنهان، ناگهان سر باز کردهاند و باران بیهوا روی کوچههای داغ میبارد. زمین داغ، بوی باران را در خود میبلعد و عطر خاک خیس همهجا را پر میکند. رهگذران، زیر این بارش بیموقع مکث میکنند؛ بعضی چترها را باز میکنند، بعضی میخندند و بعضی هم به گذشتهای دور پرتاب میشوند. باران تابستان، مثل یک مهمان ناخوانده است که بیدعوت میآید و همهچیز را تازه میکند؛ حتی دلِ خستهای که از گرمای زندگی به ستوه آمده. در این روزِ گرمِ تابستانی، باران نه تنها خیابانها را شستوشو میدهد، که انگار دلت را هم از غبار خستگی پاک میکند.
مانا/1404.05.25 برچسبها: باران و دلتنگی, آرامش باران, بوی خاک بارانخورده, باران تابستانی [ شنبه بیست و پنجم مرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |