واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
روزگاريست كه عشق، تكيه بر شانه ي باد، دست در دست نسيم، رقـص كنــــان، دست به دست مي گردد! روي هر سفره كه از نان تهي است! روي آن طاقچـه ي كاهـگـلي! كنـج ديوار ترك خورده ي باغ! گوشه ي خلـوت يك بازيگـر! روي پلك مردي تيشه به دست! عشق قسمت شده است! چه مجازات است اين! سفره بي نان، نه سزاوار چنين، شاه نشين!!
آرام(شعر خواهرم) ـ خرداد 82برچسبها: عشق, سفره بی نان [ شنبه یازدهم اسفند ۱۴۰۳ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |