واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

آدم‌ها ناگهان نمی‌روند. دوری، تصمیم یک‌روزه نیست.

آدم‌ها ذره‌ذره محو می‌شوند، درست از جایی دیگر که دیده نمی‌شوند... از جایی که دیگر صدایشان شنیده نمی‌شود، حرف‌هایشان ناتمام می‌ماند و محبتشان بی‌جواب.

گاهی یک نگاه سرد، یک بی‌توجهی، یک «فراموش‌کردنِ مکرر»... کافی‌ست تا آدمی که روزی با شوق آمده، حالا با اندوه برود.

ما آدم‌ها را از کنارمان با داد و فریاد بیرون نمی‌کنیم، با نادیده‌گرفتن، با بی‌مهری، با کم‌محلی، با یک لبخندِ ناداشته...

حضورها را جوری پاسخ ندهیم که بودنشان به اشتباه شبیه شود. که بی‌بهانه بیایند، اما با هزار دلیل بروند.

هیچ‌کس یک‌شبه غریبه نمی‌شود.

گاهی یکی آن‌قدر دل‌خور می‌شود که دیگر حتی فرصت دل‌تنگ‌شدن را هم به خودش نمی‌دهد.

می‌ماند، اما دلش نه.

سکوت می‌کند، اما بغض‌هایش را با خودش می‌برد.

کاش حواسمان باشد...

کسی را از بودن در کنارمان پشیمان نکنیم.

دل آدم‌ها قوی نیست، فقط ساکت است.

و سکوت، گاهی پایان همه‌چیز است.

نسرین(مانا) خوش‌کیش/20 شهریور1404



برچسب‌ها: عشق بی ثمر, دوری و پشیمانی, ستم و بغض, پایان یک عشق
[ پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...