واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

عشق بی‌ثمر، شاید تلخ‌ترین قصه‌ی زندگی‌ست. زمانی که دل پر از شور و امید است، اما هیچ ثمره‌ای از آن حاصل نمی‌شود، انگار سال‌ها باغبانی کرده‌ایم، اما هیچ گلی به بار ننشسته است. عشقی که با تمام وجود دوست داشته‌ای، اما بی‌پاسخ مانده، یا شاید با پاسخ‌هایی سرد و خالی، که هیچ جانی به دل نمی‌بخشد.

این عشق، نه قصه‌ی پایان‌های شیرین است و نه داستان رؤیاهای تحقق‌یافته؛ بلکه حکایتی است از دل‌سوختگی و تکرار، از روزهایی که چشم به راه بودی و شب‌ها با حسرت به ستاره‌ها نگاه کردی. عشقی که نه برای دل که برای تنهایی‌ست، برای آنکه گاهی درد کم‌تری حس کنی.

گاهی عشق بی‌ثمر، آدم را قوی‌تر می‌کند؛ چون یاد می‌گیری که حتی وقتی هیچ چیز دست خودت نیست، باز هم باید پا برجا بمانی. اما گاهی هم آدم را می‌شکند، دلش را خرد می‌کند و ریشه‌هایش را از خاک زندگی بیرون می‌کشد.

با این حال، عشق بی‌ثمر هم بخشی از زندگی‌ست؛ چون شاید اگر نمی‌سوختیم، نمی‌آموختیم که چه چیزهایی واقعاً ارزش حفظ کردن دارد. و شاید روزی، از دل همین شکست‌ها، عشقی نو و پرثمر زاده شود.

نسرین(مانا) خوش‌کیش/1401



برچسب‌ها: عشق بی ثمر, خیانت, حسرت, فصه تلخ
[ پنجشنبه بیستم شهریور ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...