|
واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
نمیدانم دقیقاً از کجا شروع میشود… شاید از همان لحظهای که واژهای در ذهنم میلرزد، یا دلم بیدلیل تنگ میشود برای کسی که نمیدانم کیست، کجاست، یا اصلاً هست یا نه؟! وقتی شاعر میشوم، واژههایم دست میکشند روی زخمها، نه که درمان کنند، اما دستکم بگویند: «میدانم درد داری.» شاعر که میشوم، از پشت واژهها، آدمتر میشوم. مهربانتر میشوم. نه چون باید، نه از روی تکلیف. چون دلم دیگر نمیگذارد بیتفاوت باشم. دلم میخواهد بغل کنم دنیا را، با تمام تلخیهایش. اگر فقط... شعر بگوید. مانا/1404
برچسبها: شعر و احساس, شاعرانه زیستن, واژه و دل, مهربانی و شعر [ شنبه سوم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |