|
واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
*محبتِ اضافه را رها کن؛ هرچه زیاد شود، روزی به حسرت تبدیل میشود.
*خودم را سپردهام به تیکتاک؛ شاید ساعت بلد باشد درمانِ گذرِ زمان را.
*دلِ بینوا باید تند بتپد، اما پیرانهسر آرام و سرگردان میکوبد.
*سرِ مزار، برای مرده نمیگرییم؛ برای تنهاییِ خودمان اشک میریزیم.
*وقتی دلَت را به دریای چشمم زدی، همهی آبهای چشمم کمآب شد. [ یکشنبه بیست و ششم مرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
| [قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |