واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
معلم براي سفيد بودن برگ نقاشي ام تنبيهم كرد و « همه» به من خنديدند. اما من خدايي را كشيده بودم كه «همه» ميگفتند ديدني نيست. [ جمعه سی ام تیر ۱۳۹۱ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |