واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

آدم‌های خودخواه برای دیده شدن، آتش به لباس تو می‌زنند و بعد فریاد می‌کشند که «ببینید! چقدر خطرناک است

تو را بد جلوه می‌دهند، نه چون بدی، چون آن‌ها خوب نیستند.

برای خودشیرینی، تصویرت را با دروغ می‌پوشانند؛ واژه‌ها را وارونه می‌چینند، دل‌سوزی‌های دروغین‌شان را خرج جمع می‌کنند، و تو را زیر نگاه‌های پر از قضاوت تنها می‌گذارند.

برای آن‌که بدرخشند، تو را خاموش می‌کنند؛ برای آن‌که باورشان کنند، تو را بی‌اعتبار می‌سازند

و بدتر آن‌که... در دل جمع، تو باید سکوت کنی؛ چون صدایت، اگرچه حق است، اما گوش‌ها قبلاً خریده شده‌اند.

در جهانی که قضاوت از حقیقت زودتر می‌رسد، آدم‌های خودخواه، تو را قربانی می‌کنند تا جایزه‌ی تظاهر را ببرند.

و تو... اگر خودت را نگه‌نداری، آن‌قدر می‌شکنی که روزی به خودت شک می‌کنی.

اما نترس.

سکوت تو طلاست، اگر برای آرامشت باشد؛ و آن‌ها، هرچه بیشتر بالا بروند روی شانه‌ی دروغ، سخت‌تر سقوط خواهند کرد.

مانا/1398



برچسب‌ها: زیرپا خالی کردن, آدمهای تهی, مظهر شیطان, سکوت و هیچ
[ چهارشنبه بیست و پنجم تیر ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...