واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
ما آدمها، گاهی شبیه پرندهای هستیم که نه یادش مانده پرواز چطور بود، نه باورش میشود که هنوز بال دارد. گاهی شبیه چای سردشدهای که کسی دیگر نمیخواهدش، اما خودش هنوز طعم محبت را در جان دارد. کودکی را در آغوش میگیرد، اما کودک درون خودش هنوز گریه میکند. لبخند میزند، اما ته چشمهایش، یک نفر بیصدا داد میزند: "من خستهام... خسته از نقشها، خسته از نبودن خودم." آدمیزاد گاهی با یک پیام ساده، نجات پیدا میکند. گاهی هم با صدها آغوش، باز تنها میماند.
مانا/ 1402 برچسبها: آدمیزاد, پرواز را بخاطر بسپار, گرمابخش های جامعه [ چهارشنبه بیست و دوم مرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |