واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

قصه آدم‌هایی که بی‌منت دوستت دارند...

کاش هیچ‌کس را از محبت کردن پشیمان نکنیم. کاش یادمان نرود که گاهی یک لبخند، یک سؤال ساده، یک پیام بی‌مقدمه، خودش یک دنیا محبت است. آدم‌ها همیشه با هیاهو دوست داشتن‌شان را جار نمی‌زنند؛ بعضی‌ها بلد نیستند «دوستت دارم» را بگویند، اما در سکوت، در سایه‌سار توجه‌های ریز و بی‌ادعا، عاشقانه‌ترین محبت‌ها را خرج‌تان می‌کنند. همین‌ها هستند که صبح‌ها حال‌تان را می‌پرسند، که وقتی صدایتان گرفته، بی‌آن‌که بپرسند چرا، یک لیوان چای داغ برایتان می‌آورند. همین‌ها هستند که یک‌باره یاد شما می‌افتند، بدون مناسبت.

و برایتان هدیه‌ای کوچک می‌گیرند، یا پیامی می‌فرستند: «یادت بودم.» محبت اگر تکرار شود، اسمش وظیفه نیست. اگر هر روز مهربان بودم، به‌خاطر این نبود که باید، به‌خاطر این بود که دوستت دارم. دل ما، پُر از دکمه‌هایی نیست که رویشان نوشته باشد: «محبت تا اطلاع ثانوی»، «تا وقتی قدردان باشند»، «تا زمانی که جواب بدهند». ما از جان دل‌مان خرج می‌کنیم، چون عشق ورزیدن، در ذات‌مان است. اما دریغ… که بعضی آدم‌ها نمی‌فهمند. محبت را تا جایی می‌خواهند که نیازشان را برطرف کند. وقتی عادتشان شد، فراموشت می‌کنند. وقتی همیشه برایشان هستی، فکر می‌کنند همیشه خواهی بود. وقتی بی‌مزد و منت خوبی می‌کنی، نامش را «وظیفه» می‌گذارند. نه عزیز دل… محبت وظیفه نیست. لطف است. لطفی که اگر نفهمی‌اش، خاموش می‌شود. و وای به روزی که دلِ مهربانی از محبتش خسته شود… نه به خاطر بی‌پاسخ ماندن، که به‌خاطر بی‌احساس ماندنِ شما. محبت را با بی‌تفاوتی نکُشیم. کسی را که از ته دل به ما لبخند زد، طرد نکنیم. کسی که بی‌منت حالمان را پرسید، پشیمانش نکنیم. آدم‌ها، آن‌قدر که می‌گویند، بی‌احساس نیستند. فقط یک‌بار، از عمق جان‌شان محبت کردند… و همان یک‌بار، جواب نگرفتند. کاش وقتی مهربانی دیدیم، یادمان نرود که آن دل، یک عمر تمرین کرده تا بلد شود دوست‌داشتن را...

مانا/1404




برچسب‌ها: رزش توجه‌های کوچک, مهربانی خاموش, مهربانی پشیمان‌شده, محبت
[ یکشنبه هجدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...