واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
گاهی زندگی ما را روبهروی آدمهایی میگذارد که به کمک نیاز دارند؛ چشمانی که فریاد خاموشی میزنند و دستانی که به دنبال یاریاند. دل ما میخواهد بیهیچ تردیدی بشتابیم، دست مهربانی به سویشان دراز کنیم و دنیا را جای بهتری تبدیل کنیم. اما اینکه بخواهیم همواره عاشقانه و بیقید کمک کنیم، گاهی میتواند زخمهایی به دل ما بزند؛ چون گاهی ظاهرها فریبندهاند و قلبهای شکسته، پشت نقابهایی پنهان میشوند. پس باید مراقب باشیم؛ نه به این معنا که بیاعتنا شویم، بلکه به این دلیل که برای اینکه بتوانیم بهتر بمانیم و بیشتر یاری کنیم، اول باید خودمان را حفظ کنیم. یک بار که از سر مهربانی زمین خوردیم، شاید دفعهی بعد با هوشمندی بیشتری قدم برداریم. مهربانی، یعنی همدلی با دیگری، اما همزمان محافظت از خود، تا این چرخهی نیکویی پایدار بماند. چون وقتی دلها کنار هم باشند، حتی در میان دشواریها، گرمای عشق و انسانیت همچنان میتابد.
مانا/1404 برچسبها: کودکان کار, نثر اجتماعی, انسانیت, داستان کوتاه احساسی [ پنجشنبه پانزدهم خرداد ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |