واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 
سلام

 

سلام بر شما.................

غيبتم طولاني بود. گرفتاري و هزار و يه ...........

خيلي اتفاقها افتاد.............

خواهرزاده ام توي تيم ملي شطرنج با گروهشان مقام آوردند.................

خاطره ام خاطرم را گرامي ميدارد................

دنيا پر از دوز و كلك شده است...................

همه سر هم را كلاه مي گذارند....................

ماه رمضان امده و در حال رفتن است...................

من اين همه مدت چه كرده ام.....................

كجا هستم..................

كجا ميروم....................

چرا آمدم.....................

چرا ميروم..................

تا كي هستم...................

كاش تمام سئوال هاي بزرگ و كوچك جواب داشت...............

خاطره خاطرم گفت: خاله چرا وبلاگت رو به روز نمي رسوني.....................

گفتم: وقت تنگ است....................

خواهرم گفت پير شده است................

پير تو اي روزگار........................

من پير شدم....................

پاييز مي آيد..................

تابستان رنگ مي بازد..................

مثل همه آدم هاي رنگ باز.....................

دوباره عمرمان رفت.....................

مثل باد.......................

راستي كجاي دنيا مال من است...................

من مال دنيايم يا دنيا مال من.................................

راستي .................ها..................راستي ها..................... راستي ها................

 

مانا/شهرخاطرات/89 

[ یکشنبه چهاردهم شهریور ۱۳۸۹ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...