واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
و من خدا را شناختم هنگامیکه مرا به وجود آورد.............................................
و من خدا را شناختم هنگامیکه مرا متولد کرد................................................ و من خدا را شناختم هنگامیکه دستان کوچکم را گرفت و راه رفتن را به من آموخت... و من خدا را شناختم هنگامیکه بازی میکردم................................... و من خدا را شناختم هنگامیکه اولین کلمات را بر زبان آوردم........................... و من خدا را شناختم هنگامیکه دویدن را تجربه کردم..................................... و من خدا را شناختم هنگامیکه بزرگ شدم................................................. و من خدا را شناختم هنگامیکه بزرگتر شدم................................. و من خدا را شناختم هنگامیکه با مرگ دست و پنجه نرم کردم....................... و من خدا را شناختم هنگامیکه که به من زندگی کردن را آموخت.................... و من خدا را شناختم هنگامیکه پیر و پیر تر می شوم.................................... [ سه شنبه یازدهم مرداد ۱۳۹۰ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |