واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
سیر که باشی، نمیخوای همه بفهمن کجا رفتی، چی خریدی، قیمت لباست چند هست. سیر که باشی، لازم نیست موبایلتو ده بار بذاری روی میز تا همه ببینن چی داری. بعضیا پُر از خالیان؛ ظاهرشون برق میزنه ولی عقل تهکشیده. با یه تیکه پارچهی مارکدار احساس آدم بودن میکنن، با یه گوشی فلانمدل فکر میکنن مهم شدن. اما آدمی که عقل نداره، با کل دنیا هم سیر نمیشه. چون ثروتش ظاهره، نه باطن. سواد فقط مدرک نیست. سواد یعنی بدونی کی حرف بزنی، کی سکوت کنی. یعنی بفهمی ارزش آدمها به فکرشونه، نه به کیف و کفششون. بعضیا اینقدر خالیان که فقط با «پز» زندهن. پز موبایل، پز لباس، پز غذا. چون هیچی واسه نشون دادن ندارن جز چیزای خریدنی. اما آدم بزرگ، توی نگاهشه وقار داره، توی حرفاش عمق هست، نه توی برند پیرهنش. اگر هر چی داری فقط مال دیده شدنه، یعنی چیزی نداری. اگر ثروتت باعث فروتنی نیست، یعنی هنوز گرسنهای؛ گرسنهی فهم، گرسنهی آرامش، گرسنهی آدم بودن. یه بارم امتحان کن ساکت باشی و خودت باشی؛ ببین کی هنوز بهت احترام میذاره. اونوقت میفهمی، که ارزش واقعی، توی پُز دادن نیست؛ توی پُر بودن درونهست.
مانا/1404
ادامه دارد... برچسبها: سوادعقلی, ظاهربین نباشیم, انسان باشیم, لباسِ فاخر دلِ خالی [ پنجشنبه سیزدهم شهریور ۱۴۰۴ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |