واژه‌های ناتمام
واژه‌هایی از دل قصه‌ها و شعرها، ناتمام اما ماندگار… 

شده گاهي بي نهايت از خدا سئوال کنی؟..........

شده آيا چيزهاي زيادي از خدا بخوای؟................

شده آيا دور و برت خيلي شلوغ باشه و هيچ كس رو نداشته باشي؟..........

شده آيا تا هميشه هميشه، همه قربانت بروند و هيچكس قربانت نرود به موقع؟...............

شده آيا فقط نگاه كني مثل گنگ ها؟...................

شده آيا نتواني بخاطر خيلي مسائل حرف بزني و سكوت رو مهر لبت كني؟..................

شده ايا آنقدر حرف داشته باشي و نتواني بنويسي؟................

شده آيا عزيزانت نيز بر تو خنجر بزنند؟............................

شده آيا تولدت يادت بره؟.....................

شده آيا اصلا از خودت بپرسي چرا بدنيا آمدي؟..................

شده آيا دلت براي فريادي بلند دلتتنگ شده باشه؟....................

شده آيا براي فريادي بلند دلت تنگ شده باشد؟....................

شده آيا بخواهي با صداي بلند كه نه با فرياد خدا را صدا بزني و نتواني؟...................

شده آيا فكر كني خدا فراموشت كرده؟.......................

شده آيا به زمين و زمان شك كني؟..........................

شده آيا به هيچ چيز ايمان نداشته باشي؟.....................

شده آيا ايمانت نتواند تو را استوار روي پاهات نگهدارد؟................

شده آيا تلخي زمانه قلب اندازه مشتت را بدرد آورد؟...................

شده آيا چيزي التيامي براي دل دردمندت نباشد؟......................

شده آيا هميشه خدا همه از تو طلب داشته باشند؟.................

شده آيا خودت هميشه از همه طلبكار باشي؟.........................

شده آيا خودت از خودت طلب داشته باشي؟...........................

شده آيا خودت را فراموش كني؟...........................................

شده آيا از خودت بيزار باشي؟..............................................

شده آيا از همه بيزار شوي؟...............................................

شده آيا همه از شما بيزار باشند؟......................................

شده آيا از بدنيا آمدنت شاكي باشي؟.................................

شده آيا براي اينكه ديده نشوي گم شوي؟............................

شده آيا از چاله اي به چاهي بيفتي؟..................................

شده آيا براي همه كس، كس باشي و براي خودت ناكس؟..................

شده آيا گره همه را بگشايي و گره خودت كور بماند؟..........................

شده آيا براي همه سفارش كني و خودت بي سفارش بماني؟............

شده آيا براي همه مادر باشي و خودت يتيم باشي؟........................

شده آيا براي درد دردمند خودت ساعتها گريه كني؟..........................

شده آيا از بي دردي گريه كرده باشي؟...........................................

شده آيا وقتي كسي نوشته هايت را ميخواند نصيحتت كند؟......................

شده آيا بگويند دنياست ديگر خوش باش؟...................... و تونباشي؟...............

شده آيا .............شده آيا..............شده آيا............. خودت باشي و هيچوقت نباشي؟............

راستي چقدر همه چيز زود مي گذرد..................

بيا تا برايت بگويم كه تا چه اندازه تنهاي ما بزرگ است.............................

مانا/شهر خاطرات/89

[ جمعه بیست و نهم تیر ۱۳۹۷ ] [ ] [ مانا ] [ ]
.: Weblog Themes By themzha :.

درباره وبلاگ

لینک های ویژه
امکانات وب
image
💡 جمله انگیزشی امروز:

در حال بارگذاری...