واژههای ناتمام واژههایی از دل قصهها و شعرها، ناتمام اما ماندگار…
|
يا عزيزروزگاريست كه عشق, تكيه بر شانه ي باد, دست در دست نسيم, رقـص كنــــان, دست به دست مي گردد! روي هر سفره كه از نان تهي است! روي آن طاقچـه ي كاهـگـلي! كنـج ديوار ترك خورده ي باغ! گوشه ي خلـوت يك بازيگـر! روي پلك مردي تيشه به دست! عشق قسمت شده است! چه مجازات است اين! سفره بي نان, نه سزاوار چنين, شاه نشين!!
آرام ـ خرداد 82 [ چهارشنبه نوزدهم خرداد ۱۳۸۹ ] [ ] [ مانا ]
[ ]
|
|
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |